شماره ٢١٧: خوش آن زمان که رود جان بدان سراى فراخ

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
خوش آن زمان که رود جان بدان سراى فراخ
خوش آن نفس که برآيد در آن هواى فراخ
ز غصه در قفس تنگ آسمان مرديم
برون جهيم ازين تنگنا بجاى فراخ
به بند طاير جان اندرين قفس تا چند
برون رويم و به پريم در هواى فراخ
ز جنس پر غم دنياى دون خلاص شويم
رويم خرم و خوش دل بدان سراى فراخ
نه جاى ماست سراى پر از کدورت و غم
رويم تا بطرب جاى با صفاى فراخ
ز چه چه يوسف کنعان برون رويم آزاد
شويم پادشه مصر دلگشاى فراخ
چه يونس از شکم ماهى جهان برهيم
برون رويم و بگرديم در فضاى فراخ
ز تنگناى هيولاى عالم اجسام
سفر کنيم به اقليم روح و جاى فراخ
چه مانده ايم درين تيره خاکدان اى (فيض)
چو جان ماست از آن جاى با ضياى فراخ



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید