شماره ٢٣٦: اين فقيهان که بظاهر همه اخوان همند

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اين فقيهان که بظاهر همه اخوان همند
گر به باطن نگرى دشمن ايمان همند
جگر خويش و دل هم ز حسد مى خايند
پوستين بره پوشيده و گرگان همند
تا که باشند در اقليم رياست کامل
در شکست هم و جوينده نقصان همند
واعظان گرچه بليغند و سخندان ليکن
گفتن و کردن اين قوم کجا آن همند
آه ازين صومعه داران تهى از اخلاص
کز حسد رهزن اخلاص مريدان همند
ساده لوحان که ندارند ز ادراک نصيب
رسته اند از همه آفات و محبان همند
زاهد و عارف و عابد همه بر درگه حق
خواجه شأنان هم و بنده و سلطان همند
خوب رويان جهان مظهر لطفند ولى
مست چشمان هم و خسته مژگان همند
دردمندان مجازى که جگر سوخته اند
چون نشستند بهم شمع شبستان همند
گاه سازند بهم گاه ز هم مى سوزند
همدمانند گهى گاه رقيبان همند
اهل صورت که ندارند ز معنى خبرى
همه در رشک زر و سيم فراوان همند
خويش با خويش چرا شور کند در تلخى
پنج روزى که برين مائده مهمان همند
مجلسى را که نه از بهر خدا آرايند
تا نشستند بهم رهزن ايمان همند
اهل بزمى که در آن حضرت دانائى نيست
بملاهى و مناهى همه شيطان همند
(فيض) خاموش ازين حرف سخن کوته کن
از گروهى که در ايمان همه اخوان همند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید