شماره ٣٢٨: گر خون دل از ديده روان شد شده باشد

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
گر خون دل از ديده روان شد شده باشد
رازى که نهان بود عيان شد شده باشد
گر پرده برافتاد ز عشاق برافتد
ور حسن تو مشهور جهان شد شده باشد
دين و دل و عقلم همه شد در سر کارت
جان نيز اگر بر سر آن شد شده باشد
از حسرت آن لب گر از اين ديده خونبار
ياقوت تر و لعل روان شد شده باشد
بر ياد رخت ديده غمديده عشاق
بر هر مه و مهر ار نگران شد شده باشد
هر کو گل رخسار تو يکبار به بيند
گر جامه در آن نعره زنان شد شده باشد
چون رخش تجلى بجهانى بجهان تو
عقل از سر نظارگيان شد شده باشد
در ديده عشاق عيانى تو چو خورشيد
رويت گر از اغيار نهان شد شده باشد
آئى چو بر (فيض) نماند آنرا روئى
تو شاد بمان او زميان شد شده باشد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید