شماره ٣٣٠: گر يار بما رخ ننمايد چه توان کرد

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
گر يار بما رخ ننمايد چه توان کرد
ز آنروى نقاب ار نگشايد چه توان کرد
پنهان ز نظرها اگر آيد بتماشا
در ديده دل از ما بزدايد چه توان کرد
آن حسن و جمالى که نگنجد بعبارت
اين ديده مرآنرا چو نشايد چه توان کرد
در ديده عشاق چه خورشيد عيانست
گر در نظر غير نيايد چه توان کرد
چون روى نمايد دل و دين را بربايد
يک لحظه وليکن چه نيايد چه توان کرد
آيد بر اين خسته دمى چون بعيادت
عمرم اگر آندم بسر آيد چه توان کرد
اى (فيض) گرت يار نخواهد چه توان کرد
ور خواهد و رخ مى ننمايد چه توان کرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید