شماره ٤٢٨: اى مسلمانان مرا عشق جوانى پير کرد

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى مسلمانان مرا عشق جوانى پير کرد
پاى دل را کافرى در زلف خود زنجير کرد
نى غلط، گردد جوان از عشق بازى اهل دل
غم که باشد تا تواند عاشقان را پير کرد
نى غلط هم نيست سوزد مغز را در استخوان
هم جوان هم پير را از جان شيرين سير کرد
از بنى آدم چه ميخواهند اين قوم پرى
يارب اين بيداد خوبان را که بر ما چير کرد
تا دچار من شده است ابرو کمانى در کمين
بهر قصد جان من مژگان خود را تير کرد
اى عزيزان با دل من نازنينان را چه کار
در شمار چيستم تا بايدم تسخير کرد
نى غلط کردم که اينان نيز چون من سخره اند
پادشه عشق است معشوقى کجا تقصير کرد
روز اول پاى دل را (فيض) ميبايست بست
کار چون از دست شد کى ميتوان تدبير کرد
بودنى چون بايدش بودن پشيمانى چه سود
رو نمايد آخر آن کاول قضا تقدير کرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید