شماره ٧٧١: اى که هم دردى و هم درمان من

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى که هم دردى و هم درمان من
وى که هم جانى و هم جانان من
دردم از حد رفت درمانى فرست
اى دواى درد بى درمان من
تا بکى سوزد دلم در آتشت
رحمى آخر بر دل من جان من
آتش عشقت سراپايم گرفت
سوخت خشک و تر ز خان و مان من
روز اول دين و دل دادم ز دست
تا چو آرد بر سرم پايان من
راز خود هر چند پنهان داشتم
فاش کرد اين ديده گريان من
يادگار از (فيض) در عالم بماند
قصه عشق من و جانان من



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید