شماره ٢١٣: شرر تمهيد سازد مطلب ما داستانها را

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
شرر تمهيد سازد مطلب ما داستانها را
دهد پرواز بسمل مدعاى ما بيانها را
بجرم ما و من دوريم از سر منزل مقصد
جرس اينجا بيابان مرگ دارد کاروانها را
کدورت چيده ئى جهدى نما تابى نفس گردى
صفاى ديگر است از فيض برچيدن دکانها را
ندانم جوش طوفان خيال کيست اين گلشن
که اشک چشم مرغان کرد گرداب آشيانها را
بلعل او خط از ما بيشتر دلبستگى دارد
طمع افزون تر از دزد است اينجا پاسبانها را
نفس سرمايه بيتابى است افسردگى تا کى
مکن شمع مزار زندگانى استخوانها را
بجز کشتى شکستن ساحل امنى نميباشد
زبس وسعت فرو برده است اين دريا کرانها را
بسعى اشک کام از دهر حاصل ميکنى روزى
که آهت پره گردد آسياى آسمانها را
بافسون مدارا از کج انديشان مشو ايمن
تواضع در کمين تير ميدارد کمانها را
جهانى آرزوها پخت و سير آمد زناکامى
تنور سرد اين مطبخ بخامى سوخت نانها را
من آن عاجز سجودم کز پى طوف جبين من
بدوش باد مى آرند خاک آستانها را
توهم خاموش شو (بيدل) که من از ياد ديدارى
بدوش حيرت آئينه مى بندم فغانها را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید