شماره ٢٧٦: لغزشى خورده زپا تا سر ما

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
لغزشى خورده زپا تا سر ما
خنده دارد خط بى مسطر ما
ذره پر منفعل اظهار است
کو هيولى و کجا پيکر ما
مى نه بر خط زنهار انگشت
موى چينى زتن لاغر ما
خنده زن شمع ازين بزم گذشت
گل بچينيد زخاکستر ما
جهد از آئينه ما زنگ نبرد
منفعل شد کف روشنگر ما
خواب ما زير سياهى بالد
سايه افگند بسر بستر ما
عمرها شد که عرق مى گرييم
شرم حسنى است بچشم تر ما
حيف همت که زمانى چو حباب
صدف بحر نشد گوهر ما
چهره زرد شکن ها اندوخت
سکه زد ضعف کنون بر زر ما
عجز طومار طلب ها طى کرد
مهر شد آبله بر دفتر ما
شمع حرمان کده بى کسييم
پا مگر دست نهد بر سر ما
رنگ پرواز نديديم بخواب
بالش ناز که دارد پر ما
علت بى بصرى را چه علاج
نگهى داشت تغافلگر ما
نيست پيراهن ديگر (بيدل)
غير عريانى ما در بر ما



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید