اين قصيده را در جواب امام مجد الدين سروده و به مدح شاه اخستان پايان داده است

غزلستان :: خاقانی :: قصايد

افزودن به مورد علاقه ها
الصبوح اى دل که جان خواهم فشاند
دست هستى بر جهان خواهم فشاند
پيش مرغان سر کوى مغان
دانه دل رايگان خواهم فشاند
ديده مى پالاى و گيتى خاک پاى
جرعه هاى اين بر آن خواهم فشاند
اشک در رقص است و ناله در سماع
بر سماع و رقص جان خواهم فشاند
بر سر خاک از جفاى آسمان
خاک هم بر آسمان خواهم فشاند
دوستان چون از نفاق آگنده اند
آستين بر دوستان خواهم فشاند
دشمنان چون بر غمم بخشوده اند
بر سر دشمن روان خواهم فشاند
کيسه اى کز زندگى بردوختم
بر زمانه هر زمان خواهم فشاند
هر زرى کز خاک بيزى يافتم
بر سراين خاکدان خواهم فشاند
هر سحر خاقانى آسا بر فلک
ناوک آتش فشان خواهم فشاند
اين ستاره درى و در درى
بر همام بحرسان خواهم فشاند
اين زر اکسير نفس ناطقه
بر سر صدر زمان خواهم فشاند
اين دو طفل نورى اندر مهد چشم
بر بزرگ خرده دان خواهم فشاند
اين سه گنج نفس از قصر دماغ
بر امام انس و جان خواهم فشاند
اين چهار اجساد کان کائنات
بر مراد کن فکان خواهم فشاند
کس چه داند کاين نثار از بهر کيست
تا نگويم بر فلان خواهم فشاند
بر جلال و مجد مجد الدين خليل
در مدحت بيکران خواهم فشاند
هر شکر کز لفظ او برچيد سمع
هم بر آن لفظ و بنان خواهم فشاند
هر گهر کز کلک او دزديد طبع
هم بر آن کلک و بنان خواهم فشاند
داورم کى دست فرمايد بريد
کانچه دزديدم همان خواهم فشاند
شرع را گنج روان از کلک اوست
عقل بر گنج روان خواهم فشاند
ملک را حرز امان از راى اوست
روح بر حرز امان خواهم فشاند
گر خضر گردم بر آن غمر الردا
هم ردا هم طيلسان خواهم فشاند
ور ملک باشم بر آن عيسى نفس
سبحه پروين نشان خواهم فشاند
زير پاى اسبش ار دستم رسد
افسر نوشين روان خواهم نشاند
قحط دانش را به اعجاز ثناش
من و سلوى از لسان خواهم فشاند
چون کند پروانه جان افشان به شمع
من بر او جان هم چنان خواهم فشاند
خود کيم من وز سگان کيست جان
تا بر آن فخر جهان خواهم فشاند
ابلهم تا فضله مآء الحميم
بر لب حوض جنان خواهم فشاند
گمرهم تا بر سر بيت الحرام
آب دست پيلبان خواهم فشاند
حشنيم تا ريزه ريم آهنى
بر سر تيغ يمان خواهم فشاند
يا نحوس کيد قاطع را ز جهل
بر سعود شعريان خواهم فشاند
يا سم گوساله و دنبال گرگ
بر سر طور و شبان خواهم فشاند
يا کلاهى کز گيا بافد شبان
بر سر تاج کيان خواهم فشاند
يا دم الحيضى که از خرگوش ريخت
بر سر شير ژيان خواهم فشاند
يا غبار لاشه ديو سفيد
بر سوار سيستان خواهم فشاند
يا لعاب اژدهاى حميرى
بر درفش کاويان خواهم فشاند
اينت جهل ار فضله گوى جعل
بر مد مدهآمتان خواهم فشاند
اينت کفر ار گرد نعلين يزيد
بر يل خيبر ستان خواهم فشاند
گر چه در حلق سماکين افکنم
چون کمند امتحان خواهم فشاند
ور چه پر تير گردون بشکنم
چون خدنگى از کمان خواهم فشاند
ليک با تيغ يقين او سپر
بر سر آب گمان خواهم فشاند
پيش کلک دور باش آساش تيغ
بر سر خاک هوان خواهم فشاند
در حضورش لالى آرم در زبان
نه لالى از زبان خواهم فشاند
پيش نطقش کآبم آرم از دهان
خاک توبه بر دهان خواهم فشاند
بيضه چون طاوس نر خواهم گشاد
وز برون آشيان خواهم فشاند
عقد نظمش کآبم آرم از دهان
بر سر شاه اخستان خواهم فشاند
زيور نثرش فرو خواهم گسست
بر شه صاحب قران خواهم فشاند
بر خط دستش که هند و چين در اوست
هفت گنج شايگان خواهم فشاند
چون به هندوچين او دستم رسد
دست بر چيپال و خان خواهم فشاند
بر سه تشريفش که خواندم يک به يک
هر دو ساعت چارکان خواهم فشاند
هست هر سه چار خوان و هشت خلد
من سه جان بر چار خوان خواهم فشاند
چون از آن خوان لقمه اى خواهم چشيد
بر سگ کهف استخوان خواهم فشاند
باد چون جان جاودان عمرش که من
جان بر او هم جاودان خواهم فشاند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید