مطلع دوم

غزلستان :: خاقانی :: قصايد

افزودن به مورد علاقه ها
اى لب و زلفين تو مهره و افعى بهم
افعى تو دام ديو مهره تو مهر جم
در ختنى روى تو حجله زنگى عروس
در يمنى جزع تو حجره هندى صنم
مريم آبستن است لعل تو از بوسه باش
تا به خدائى شود عيسى تو متهم
اى دو لبت نيست هست، هست مرا کرده نيست
هرچه ز جان هست بيش با لبت از نيست کم
خاک توام سايه وار سايه ز من در مدزد
نار نه ام برمجوش، مار نه ام در مرم
خود چه زيانت بود گر به قبول سگى
عمر زيان کرده اى از تو شود محتشم
در طلبت کار من خام شد از دست هجر
چون سگ پاسوخته دربدرم لاجرم
صورت عين شين و قاف در سر يعنى که عشق
نقش الف لام ميم در دل يعنى الم
خون چو خاقانئى ريخته لعل توست
قصه مخوان خون او بازده از لعل هم
ماهى و خون را ديت شاه دهد ز آنکه هست
عاقله دور ماه شاه ولى النعم
ابر صواعق سنان، بحر جواهر بنان
روح ملايک سپاه، مهر کواکب حشم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید