شماره ٢٠١: دهان شيشه گشا صبح شد شراب بريز

غزلستان :: خاقانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دهان شيشه گشا صبح شد شراب بريز
ميى به ساغر من همچو آفتاب بريز
هلال عيد بود بر سپهر پا به رکاب
به جام ساقى گل چهره مى شتاب بريز
نقاب برفکن و آتشى به جانم زن
ز ديده تر من همچو شمع، آب بريز
دلم ز دست تو آباد گر نمى گردد
بيار آتش و درخانه خراب بريز
لب تو داد به دستم قدح ز شربت قند
در او ز روى عرقناک خود گلاب بريز
گهى که جرم مرا پيش تو حساب کنند
تو رشحه اى ز کرم هاى بى حساب بريز
ببين به ديده انصاف نظم خاقانى
طبق طبق ز جواهر بر انتخاب بريز



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید