شماره ٢٥٢: امروز دو هفته است که روى تو نديدم

غزلستان :: خاقانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
امروز دو هفته است که روى تو نديدم
و آن ماه دو هفت از خم موى تو نديدم
ماه منى و عيد من و من مه عيدى
زان روى نديدم که به روى تو نديدم
چون بوى تو ديدم نفس صبح و ز غيرت
در آينه صبح به بوى تو نديدم
تن غرقه خون رفتم و دل تشنه اميد
کز آب وفا قطره به جوى تو نديدم
سگ جان شدم از بس ستم عالم سگ دل
روزى نظرى از سگ کوى تو نديدم
با درد فراق تو به جان مى زنم الحق
درمان ز که جويم که ز خوى تو نديدم
بر هيچ در صومعه اى برنگذشتم
کانجا چو خودى در تک و پوى تو نديدم
پاى طلبم سست شد از سخت دويدن
هر سو که شدم راه به سوى تو نديدم
خاقانى اگر بيهده گفت از سرمستى
مستى به ازو بيهده گوى تو نديدم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید