شماره ٣١٢: اى دل به جفات جان نهاده
غزلستان ::
خاقانی ::
غزلیات
اى دل به جفات جان نهاده
جان پيش کشت جهان نهاده
شهرى همه ز آهنين دل تو
قفلى زده بر دهان نهاده
بر طرف لب تو جان عيسى
از نيل و بقم دکان نهاده
از کوى سوار چون برآئى
شب پوش بر ابروان نهاده
ترکان کمين غمزه تو
ياسج همه بر کمان نهاده
تو عاشق صيد و تيغ بر کف
عشاق تو دل بر آن نهاده
من پيش تو بر زمين نهم سر
کاى پاى بر آسمان نهاده
اسب از در من مران و مگذر
هان نعل بهات جان نهاده
خاقانى را در آتش عشق
نعل هوس از نهان نهاده
نظرات نوشته شده