شماره ٣٣٨: چه کرده ام که مرا پايمال غم کردى

غزلستان :: خاقانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
چه کرده ام که مرا پايمال غم کردى
چه اوفتاده که دست جفا برآوردى
به نوک خار جفا خستيم نيازردم
چو برگ گل سخنى گفتمت بيازردى
مرا به نوک مژه غمزه تو دعوت کرد
بخورد خونم و گفتا برو نه در خوردى
به حق غمزه شوخ تو در رسم ليکن
زمردى است مرا صبر نه ز نامردى
به ره چو پيش تو باز آيم و سلام کنم
به سرد پاسخ گوئى عليک و برگردى
بسوختى تر و خشک مرا به پاسخ سرد
که ديد هرگز سوزنده اى به اين سردى
مرا نگوئى کاخر به جاى خاقانى
دگر چه خواهى کردن که کردنى کردى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید