شماره ٣٤٥: چه کردم کاستين بر من فشاندى

غزلستان :: خاقانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
چه کردم کاستين بر من فشاندى
مرا کشتى و پس دامن فشاندى
جفا پل بود، بر عاشق شکستى
وفا گل بود، بر دشمن فشاندى
چو خورشيد آمدى بر روزن دل
برفتى خاک بر روزن فشاندى
لبالب جام با دو نان کشيد
پياپى جرعه ها بر من فشاندى
مرا صد دام در هر سو نهادى
هزاران دانه پيرامن فشاندى
تو را باد است در سر خاصه اکنون
که گرد مشک بر سوسن فشاندى
تو هم ناورد خاقانى نه اى ز آنک
سلاح مردمى از تن فشاندى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید