شماره ٣٥٠: کاشکى جز تو کسى داشتمى
غزلستان ::
خاقانی ::
غزلیات
کاشکى جز تو کسى داشتمى
يا به تو دسترسى داشتمى
يا در اين غم که مرا هر دم هست
هم دم خويش کسى داشتمى
کى غمم بودى اگر در غم تو
نفسي، هم نفسى داشتمى
گر لبت آن منستى ز جهان
کافرم گر هوس داشتمى
خوان عيسى بر من وانگه من
باک هر خرمگسى داشتمى
سر و زر ريختمى در پايت
گر از اين دست، بسى داشتمى
گرنه عشق تو بدى لعب فلک
هر رخى را فرسى داشتمى
گرنه خاقانى خاک تو شدى
کى جهان را به خسى داشتمى
نظرات نوشته شده