شماره ٣٦٩: ناز جنگ آميز جانان برنتابد هر دلى

غزلستان :: خاقانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ناز جنگ آميز جانان برنتابد هر دلى
ساز وصل و سوز هجران برنتابد هر دلى
دل که جوئى هم بلا پرورد جانان جوى از آنک
عافيت در عشق جانان برنتابد هر دلى
نازنين مگذار دل را کز سر پروانگى
ناز مشعل دار سلطان برنتابد هر دلى
عشق از اول بيدق سودا فرو کردن خوش است
شه رخ غم در پى آن برنتابد هر دلى
مال و هستى باختن سهل است از اول دست ليک
دستخون ماندن به پايان برنتابد هر دلى
يک جگر خون است عاشق را و جان و دل حريف
جرعه مى را دو مهمان برنتابد هر دلى
سر بنه تا درد سر برخيزد و بار کلاه
کز پى سر طوق و فرمان برنتابد هر دلى
جان ز بهر خدمت جانان طلب نز بهر تن
کز پى تن منت جان برنتابد هر دلى
تن نماند منت جان چون برى خاقانيا
ده خراب و حکم دهقان برنتابد هر دلى
چون به غربت سر نهادى ترک شروان گوى از آنک
کبرياى اهل شروان برنتابد هر دلى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید