شماره ٣٧١: گرنه تو اى زود سير تشنه خون منى

غزلستان :: خاقانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
گرنه تو اى زود سير تشنه خون منى
با من ديرينه دوست چند کنى دشمنى
هست يقينم که من مهر تو را نگسلم
نيست در ستم که تو عهد مرا نشکنى
در طلب خون من قاعده ها مى نهى
در ره اميد من قافله ها مى زنى
بر پى دو نان شوى از سر دون همتى
باز مرا ذم کنى از سر تر دامنى
دست به شاخ جفا از پى آن برده اى
تا رگ عمر مرا بيخ ز بن برکنى
گرنه مستمند دشمن خاقانيم
بهر چه گفتنم که تو دوست عزيز منى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید