شماره ٢١: جام جهان نما است که داريم در نظر

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
جام جهان نما است که داريم در نظر
در وى نگاه کن که بيابى ز ما خبر
تمثال حسن اوست در اين آينه عيان
يا نور آفتاب که پيداست در قمر
گر چشم روشن تو از آن نور ديده است
در هر چه بنگرى به همان چشم مى نگر
نقش خيال غير چه بندى که هيچ نيست
بگذر ز غير او و هم از خويش در گذر
مائيم و کنج خلوت و رندان باده نوش
دايم نشسته ايم و نگرديم در به در
ساقى مدام ساغر مى مى دهد به ما
نوشيم عاشقانه و جوئيم ازو دگر
در چشم مست سيد ما هر که ديد گفت
نور محمدى است که پيداست در بصر



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید