شماره ١٣٤: درد دردش درد خوارى بايدش

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
درد دردش درد خوارى بايدش
دردمندى بردبارى بايدش
گر بنالد بلبلى عيبش مکن
عاشق است و گلعذارى بايدش
دل به دلبر جان به جانان مى دهد
هرکه او وصل نگارى بايدش
رند سرمستى که مى نوشد مدام
خوش حريفى و کنارى بايدش
درچنين ميدان که ما گوئى زديم
پادشاهى شهسوارى بايدش
دل بود آئينه او آئينه دار
آينه آئينه دارى بايدش
يار ياران ترک اغياران کند
گر چو سيد يار غارى بايدش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید