شماره ١٥٥: خم مى درجوش و رندان در خروش

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
خم مى درجوش و رندان در خروش
گر تو رندى جرعه اى زاين مى بنوش
دل به ساقى ده که تا يابى حيات
جان فدا کن درهواى مى فروش
گوهر در يتيم از ما به جو
تا شوى چون حيدرى حلقه به گوش
هرکه يک جرعه بنوشد زين شراب
تا قيامت او کجا آيد به هوش
گرسخن از عشق مى گوئى بگو
ور حديث عقل مى پرسى خموش
مجلس عشق است وسرمستان رند
مى کشندم چون سبوى مى به دوش
پيرهن از يوسف مصرى ببين
خلعتى از خرقه سيد بپوش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید