شماره ٣١٣: تا خيال روى او در آب ديده ديده ايم

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
تا خيال روى او در آب ديده ديده ايم
در هوايش همچو ديده سو به سو گرديده ايم
نقش بندى مى کند هر دم خيالش در نظر
اين چنين نقشى نديدستيم و هم نشنيده ايم
شاه ما گوشه نشينان دوست مى دارد از آن
با خيالش خلوتى در گوشه اى بگزيده ايم
بلبل مستيم و در گلشن نوائى مى زنيم
تا گلى از گلستان وصل جانان چيده ايم
زاهد بيچاره مسکين به عمر خود نديد
آنچه ما از جرعه جام شرابى ديده ايم
ما لب خود را به آب زندگانى شسته ايم
تا لب جامى به کام جان خود بوسيده ايم
نعمت الله ساقى و ما عاشقان باده نوش
عاشقانه جام مى شادى وى نوشيده ايم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید