جان فدا کرديم و جانان يافتيم
درد دل برديم و درمان يافتيم
جان ما تا مبتلاى عشق شد
از بلايش راحت جان يافتيم
دلبر خود در دل خود ديده ايم
گنج او در کنج ويران يافتيم
مدتى بوديم با ساقى حريف
عاشقانه مى فراوان يافتيم
گوهر توحيد اگر جويد کسى
گو ز ما مى جو که ما آن يافتيم
يوسف مصرى که صد مصرش بهاست
ناگهى در ملک کنعان يافتيم
نعمت الله در خرابات جهان
مير سرمستان و رندان يافتيم