شماره ٣٥١: ما زنگ ز آينه زدوديم

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
ما زنگ ز آينه زدوديم
در آينه روى خود نموديم
رندانه در شرابخانه
بر جمله عاشقان گشوديم
مستانه به يک کرشمه اى دل
از دست جهانيان ربوديم
بى ذوق نبوده يم يک دم
بوديم به ذوق تا که بوديم
ذوقى دگر است گفته ما
تا بر لب يار لب گشوديم
جانان به زبان ما سخن گفت
ما نيز بگوش او شنوديم
مستيم و خراب و لاابالى
ايمن ز غم زيان و سوديم
زنده به حيات عشق اوئيم
موجود ز جود آن وجوديم
سرمست خوشى چو نعمت الله
ديگر نبود بس آزموديم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید