شماره ٣٦٤: خيزيد که تا جام شرابى به کف آريم

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
خيزيد که تا جام شرابى به کف آريم
اين يک دو نفس عمر بضايع نگذاريم
يک دم که از ما فوت شود بى مى و معشوق
شک نيست که آن دم ز حياتش نشماريم
هر جام پر از مى که بيابيم بنوشيم
با هم نفسى عمر عزيزش بسر آريم
جان در تن ما عشق نهاده به امانت
اميد که بر خاک در او بسپاريم
بزمى است ملوکانه و رندان همه سرمست
گر باده ننوشيم در اينجا بچه کاريم
آن عهد که با ساقى سرمست ببستيم
تا روز قيامت به همان عهد و قراريم
روشن شده از نور رخش ديده سيد
خوش نقش خيالى است که بر ديده نگاريم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید