شماره ٣٦٦: ما عاشق چشم مست ياريم
غزلستان ::
شاه نعمتالله ولی ::
غزليات - بخش دوم
ما عاشق چشم مست ياريم
آشفته زلف بى قراريم
سرمست مى الست عشقيم
شوريده چشم پرخماريم
آئينه روشن ضميريم
خورشيد منير بى غباريم
پرگار وجود کايناتيم
هر چند که نقطه را نگاريم
هر دم که ز نقش خود برآئيم
جانى به جهانيان سپاريم
در هر دو جهان يکى است موجود
باقى همه صورت نگاريم
يک باده و صدهزار جام است
ما جمله يکيم اگر هزاريم
سيمرغ هواى قاف قربيم
شهباز فضاى برج ياريم
دريم و ليک در محيطيم
بحريم و ليک در گذاريم
تا واصل ذات عشق گشتيم
در هر صفتى دمى برآريم
درياب رموز نعمت الله
پنهان چه کنيم آشکاريم
نظرات نوشته شده