از ما کنارى کردى ما با تو در ميانيم
با ما تو اين چنينى ما با تو آنچنانيم
روز الست با تو عهد درست بستيم
نشکسته ايم جاويد ثابت قدم برآنيم
نقش خيال غيرت در ديده گر نمايد
غيرت کجا گذارد؟ از ديده اش برانيم
رندى اگر بيابيم بوسيم دست و پايش
ور زاهدى ببينيم در مجلسش نمانيم
برخاستن توانيم مستانه از سرسر
اما دمى نشستن بى تو نمى توانيم
آئينه منيريم روشن به نور رويت
جام جميم دائم در بزم شه روانيم
رندانه در خرابات پيوسته در طوافيم
جز قول نعمت الله شعرى دگر نخوانيم