شماره ٥٠٥: ز سوداى سر زلفت پريشانم به جان تو

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
ز سوداى سر زلفت پريشانم به جان تو
محبان تو بسيارند از ايشانم به جان تو
اگر لطفت کند رحمت مرا از خاک بر دارد
نثار و پيشکش جان را بر افشانم به جان تو
به هر حالى که مى باشم نباشم بى خيال تو
وگر بى تو دمى بودم پشيمانم به جان تو
دلم خلوت سراى تست غيرى در نمى گنجد
کجا گنجد چو غير تو نمى دانم به جان تو
به کفر زلف تو ايمان من آوردم به جان و دل
سر موئى نمى گردم مسلمانم به جان تو
اگر بلبل ثناى گل دو روزى در چمن گويد
منم مداح تو کز جان ثنا خوانم به جان تو
اگر رند خوشى جوئى به ميخانه گذارى کن
حريف نعمت الله شو که من آنم به جان تو



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید