شماره ٥٤٦: آينه بردار تا بينى در او

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
آينه بردار تا بينى در او
جان و جانان خوش نشسته روبرو
جز يکى در جمله عالم هست نيست
اين دوئى پيدا شده از ما و تو
آب چشم ما به هر سو شد روان
آب رو جوئى بيا از ما بجو
خم ميخانه به يک دم درکشيم
خود چه باشد پيش ما جام و سبو
تا ميانش در کنار آورده ايم
مو نمى گنجد ميان ما و او
در دو عالم جز يکى ديديم نه
چشم احول آن يکى بيند به دو
نعمت الله مست در کوى مغان
در پى ساقى روان شد سوبسو



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید