آفتابى تافته بر آينه
مى نمايد نور او هر آينه
روشن است آئينه گيتى نما
حسن او پيدا شده در آينه
معنيى در آينه بنموده رو
صورتا گشته مصور آينه
عشق در دور است از آن دوران او
دايما باشد مدور آينه
آينه چون مى نمايد حسن او
از همه چيزى است خوشتر آينه
آينه داريم دايم در نظر
مظهر ما او و مظهر آينه
دلبر سيد بود آئينه اى
خود که ديده عين دلبر آينه