شماره ٦٥٧: توئى جانا که عين هر وجودى

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
توئى جانا که عين هر وجودى
بخوبى دل ز خود هم خود ربودى
نبود اين بود و بودى عين وحدت
نمودى کثرت از وحدت که بودى
جهان صورت و معنى عيان شد
چو بند برقع پنهان گشودى
به چشم خود بديدى حسن خود را
جمال خود در آئينه نمودى
چو تو با سمع خود رازى بگفتى
چه گويم آنچه گفتى خود شنودى
ز وجود تست جود جمله موجود
عجب تو خود وجود عين جودى
وجود هر دو عالم نزد سيد
نباشد جز وجودى فى وجودى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید