شماره ٧٣٤: دل به دريا ده که تا دريا شوى

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
دل به دريا ده که تا دريا شوى
نزد ما بنشين که همچون ما شوى
ساغر دردى درد دل بنوش
تا دمى همدرد بودردا شوى
از بلا چون کار ما بالا گرفت
لا به الاکش که تا بالا شوى
غير روى او نبيند چشم تو
گر به نور روى او بينا شوى
آن يکى در هر يکى بينى عيان
در دو عالم گر دمى يکتا شوى
عشق را جائى معين هست نيست
جاى او يابى اگر بيجا شوى
نعمت الله جو که از ارشاد او
عارف يکتاى بى همتا شوى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید