شماره ٢٢: اسرار در طبايع ضبط نفس ندارد

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
اسرار در طبايع ضبط نفس ندارد
در پرده خس و خار آتش قفس ندارد
گو وهم سوده باشد بر چرخ تاج شاهان
سعى هما بلندى پيش مگس ندارد
خورد و بزرگ دنيا يکدست خودسرانند
خر گر فسار گم کرد سگ هم مرس ندارد
اى برگ گل بلند است اقبال پاى بوسش
رنگ حناست آنجا کس دسترس ندارد
در گلشنى که ما را دادند بار تحقيق
صبح بهار هستى بوى نفس ندارد
تا ناله وار گاهى زين تنگنا برائيم
افسوس دامن ما چين قفس ندارد
بر حال رفتکان کيست تا نوحه ئى کند سر
اين کاروان شفيقى غير از جرس ندارد
تدبير عالم وهم بر وهم واگذاريد
اينجا پريدن چشم پرواى حس ندارد
گردون خرام شوقيم پرکار دور ذوقيم
بى وهم تحت و فوقيم دل پيش و پس ندارد
سود از سر بينداز نرد خيال کم باز
تشويش بيدماغان عشق و هوس ندارد
بر فرصتى که نامش هستيست دامن افشان
(بيدل) نفس مدارا با هيچکس ندارد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید