شماره ٥٨: اينکه طاقت ها جوانى ميکند

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
اينکه طاقت ها جوانى ميکند
ناتوانى ناتوانى ميکند
گر همه خاک از زمين گردد بلند
بر سر ما آسمانى ميکند
بسکه فطرتها ضعيف افتاده است
تکيه بر دنياى فانى ميکند
نيست کس اينجا کفيل هيچ کس
زندگى روزى رسانى ميکند
عصمت از تشويش دنيا جستن است
نفس را اين قحبه زانى ميکند
در تب و تاب نفس پرواز نيست
سعى بسمل پرفشانى ميکند
قيد هستى پاس ناموس دل است
بيضه دارى آشيانى ميکند
از چه خجلت صفحه ام آتش زند
چون عرق داغم روانى ميکند
هر که را ديدم درين عبرت سرا
بهر مردن زندگانى ميکند
بيدماغم غير دل زين انجمن
هر چه بردارم گرانى ميکند
آنقدر از خود بيادش رفته ام
کاين جهانم آنجهانى ميکند
هيچ ميدانى کييم اى بيخبر
شاه ما را پاسبانى ميکند
کلک (بيدل) هر کجا دارد خرام
سکته هم ناز روانى ميکند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید