شماره ١٣٦: بيخودى امشب پر و بال فغانى ميشود

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
بيخودى امشب پر و بال فغانى ميشود
گر ندارد مدعا بارى بيانى ميشود
هيچ وضعى در طريق جستجو بيکار نيست
پاى خواب آلود هم سنگ نشانى ميشود
نشه تسليم حاصل کن که مشت خاک را
باد هم گر ميبرد تخت روانى ميشود
موج اين دريا بسعى ناخدا محتاج نيست
کشتى ما را شکستن بادبانى ميشود
چون لطافت تهمت آلود کدورت شد بلاست
سايه بال پرى کوه گرانى ميشود
رخ مپوش از من که چشم حسرت آهنگ مرا
هر سر مژگان پر و بال فغانى ميشود
عاجزم چندانکه در عرض ضعيفيهاى من
ناله گر بالد نگاه ناتوانى ميشود
گر چنين باشد فشار حسرت بال هما
مغزها آخر زخشکى استخوانى ميشود
بسکه گرميهاى صحبت پرفشان وحشت است
آتش اين کاروان هم کاروانى ميشود
راحت جاويد در ضبط عنان آرزوست
بال و پر گر جمع گردد آشيانى ميشود
سير حق (بيدل) بقدر ترک اسباب است بس
سوى او از هر چه برگردى عنانى ميشود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید