شماره ١٩٩: جزو موزون اعتدال جوهر کلاه ميشود

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
جزو موزون اعتدال جوهر کلاه ميشود
چون شود مينا صداى کوه قلقل ميشود
جام الفت بسکه بر طاق نزاکت چيده اند
دور لطف از ياد برگشتن تغافل ميشود
درخور رفع تعلق عيش خرمن کن که شمع
خارپا چندانکه مى آرد برون گل ميشود
عجز طاقت کرد ما را محرم امداد غيب
اختيار آنجا که در ماند توکل ميشود
امشبم در دل خيالت مست جام شرم بود
کز نم پيشانى من شيشه پر مل ميشود
جرأت رفتار شمعم گر باين واماندگيست
رفته رفته نقش پا در گردنم غل ميشود
هر چه شد منسوب مجنون بيخروش عشق نيست
آهن از گل کردن زنجير بلبل ميشود
عافيت خواهى درين بزم از من و مادم مزن
زين هواى تند شمع عالمى گل مى شود
هرزه تا زگفتگو تا چند خواهى زيستن
گر نفس دزدى دو عالم يک تامل ميشود
زين ترقيها که دو نان سر بگردون سوده اند
گاو خر را آدمى گفتن تنزل ميشود
از تبختر برقفا مفگن وفاق حاضران
هر سخن کاينجا سر زلف است کاکل ميشود
با قدم خم گشته (بيدل) مگذر از طور ادب
آه ازان جنگى که ميدانش سر پل ميشود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید