شماره ٢٩: از دل سوخته اخگر به گريبان دارم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
از دل سوخته اخگر به گريبان دارم
سينه اى گرمتر از خاک شهيدان دارم
ساده از نقش تمناست دل خرسندم
عالمى امن تر از ديده حيران دارم
به تهيدستى من خنده زند موج سراب
دامن بحر به کف گر چه چو مرجان دارم
قسمت زنگى از آيينه روشن نشود
انفعالى که من از صاف ضميران دارم
هر که محروم شد تا از نان جوين مى داند
که چون خون در جگر از نعمت الوان دارم
خرقه پوشيدن من نيست ز بيدار دلى
پاى خوابيده نهان در ته دامان دارم
بوى خون شفق از خنده من مى آيد
گر چه چون صبح به ظاهر لب خندان دارم
چون تو از پشت ورق روى ورق مى خوانى
حال خود از تو چه پوشيده و پنهان دارم؟
گر چه چون شانه ز من باز شودهر گرهى
سرى آشفته تر از زلف پريشان دارم
مى کند شهپر پرواز قفس را صائب
خار خارى که من از شوق گلستان دارم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید