شماره ١٠٩: اگر دو روز درين تيره خاکدان ماندم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
اگر دو روز درين تيره خاکدان ماندم
گمان مبر که ز پرواز لامکان ماندم
به بازگشت رفيقان اميدها دارم
اگر چه خفته به دنبال کاروان ماندم
به بوى وصل گل از آشيان سفر کردم
به وصل گل نرسيدم ز آشيان ماندم
من کناره طلب را که چشم بندى کرد
که همچو نقطه پرگار در ميان ماندم
چنان که معنى نازک ز نارسايى لفظ
نهفته ماند درين تنگنا چنان ماندم
نصيب کام و دهانى نگشت ميوه من
چو بار سرو درين باغ و بوستان ماندم
ز گل نسيم سبکدست دفترى وا کرد
که من خموش چو سوسن به صد زبان ماندم
براى زاد سفر نه حضور خاطر بود
اگر دو روز درين تيره خاکدان ماندم
غرور جمع روان شد راه توفيق است
گذشتم از دو جهان تا ز کاروان ماندم
ز فکر جسم نپرداختم به جان صائب
ز صد شکار به يک مشت استخوان ماندم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید