منم که قيمت ياقوت داغ مى دانم
سرشک را گهر شبچراغ مى دانم
نمى دهم به دو عالم جنون يکدمه را
ستاره سوخته ام قدر داغ مى دانم
چه لازم است به جام آشنا کنم لب را
نمک فشانى شور دماغ مى دانم
ز پر شکستگيم بر ستم دلير مشو
که راه رخنه ديوار باغ مى دانم
ستاره ريزى کلک سيه زبان صائب
ز فيض خوردن دود چراغ مى دانم