شماره ١٥٨: من آن نيم که به گلشن به اختيار روم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
من آن نيم که به گلشن به اختيار روم
مگر زبيخبريها به بوى يار روم
به آب و رنگ مرا نوبهار نفريبد
به ذوق داغ مگر سوى لاله زار روم
دلم گرفت ازين سايه هاى پا به رکاب
به زير سايه آن سرو پايدار روم
خمار موجه من از کنار افزون شد
بغل گشاده به درياى بيکنار روم
ز اشتياق همان حلقه برون درم
اگر به خلوت آغوش آن نگار روم
دل رميده من آن زمان بجا آيد
که همچو شانه در آن زلف تابدار روم
مرا ازآن سفر بيخودى خوش آمده است
که رفته رفته ازين راه سوى يار روم
چنان فتاده ام از پا که وقت بيهوشى
به دست و دوش نسيم سحر ز کار روم
به خاکسارى خود چون غبار از آن شادم
که در رکاب تو اى نازنين سوار روم
اگر چه صيد زبونم، ولى مروت نيست
که تشنه از لب آن تيغ آبدار روم
ز ظلمت شب هستى مگر برون صائب
به روشنايى آن آتشين عذار روم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید