شماره ١٧٩: زين نه صدف به روشنى دل گذشته ام

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
زين نه صدف به روشنى دل گذشته ام
چون بحر بيکنار ز ساحل گذشته ام
مجنون به گرد من نرسد در گذشتگى
چون گردباد، راست ز محمل گذشته ام
از دير و کعبه نيست خبر رهرو مرا
چون برق بر سياهى منزل گذشته ام
دلبستگى به سايه مرا سنگ ره شده است
چون سرو و بيد اگر چه ز حاصل گذشته ام
صيد زبون چه عذر تواند ز تيغ خو است؟
در حشر چشم بسته ز قاتل گذشته ام
ظلم است بنده کردن آزادگان به جود
از راه رحم، خشک ز سايل گذشته ام
چون موج، قدردانى درياست مطلبم
گاهى اگر به دامن ساحل گذشته ام
سايل به بى نيازى من نيست در جهان
لب بسته بارها ز در دل گذشته ام
صائب شده است سرمه نفس در گلوى من
تا از حجاب عالم باطل گذشته ام



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید