شماره ٢٩١: از خويش مى رويم و ترا ياد مى کنيم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
از خويش مى رويم و ترا ياد مى کنيم
در کوه قاف صيد پريزاد مى کنيم
هر قسم بندگى که برآيد ز دست ما
نسبت به سرو و سوسن آزاد مى کنيم
از اشتياق بحر چو سيلاب نوبهار
در کوه و دشت ناله و فرياد مى کنيم
در شادمانى دل خصم است فتح ما
با خلق در شکست خود امداد مى کنيم
از دشمنان دريغ نداريم آب خويش
زهاد را به ميکده ارشاد مى کنيم
لذت نمانده است در آينده حيات
از عيشهاى رفته دلى شاد مى کنيم
محسود عالميم، اگر چه دهان تلخ
شيرين به خون چو تيشه فرهاد مى کنيم
چون سايه هما نظر التفات ما
صائب به هر زمين فتد آباد مى کنيم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید