شماره ٣١٦: ما تخم درين مزرعه جز اشک نکشتيم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
ما تخم درين مزرعه جز اشک نکشتيم
يک رشته درين غمکده جز آه نرشتيم
چون آبله در زير قدم راهروان را
برديم بسر عمرى و هموار نگشتيم
با گرمروى چون جرس از ناله شبگير
يک خفته درين باديه بر جاى نهشتيم
از دانه ناگشته چه اميد توان داشت؟
افسوس بود حاصل تخمى که نکشتيم
نقصان نکند هيچ کس از جود و سخاوت
در خوشه رسيديم گر از دانه گذشتيم
از بوته به سيم و زر خالص نرسد نقص
با ما چه کند دوزخ اگر پاک سرشتيم
هر چند ز بى بال و پرى خانه نشينيم
چون آهوى وحشت زده در دامن دشتيم
در مشق جنون گر چه سر آمد همه عمر
سطرى که توان داد به دستى ننوشتيم
اين آن غزل سعدى شيراز که فرمود
خرما نتوان خورد ازين خار که کشتيم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید