شماره ٣٣٣: يک چشم زدن فرقت مى تاب نداريم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
يک چشم زدن فرقت مى تاب نداريم
تا شيشه به بالين نبود خواب نداريم
تا بوسه چند از لب پيمانه نگيريم
چون شيشه خالى به جگر آب نداريم
در روز حريفان دگر باده گسارند
ماييم که مى در شب مهتاب نداريم
از حادثه لرزند به خود قصر نشينان
ما خانه بدوشان غم سيلاب نداريم
از حادثه لرزند به خود قصر نشينان
ما خانه بدوشان غم سيلاب نداريم
از نقش تو فانوس خيالى شده هر چشم
چون شمع عجب نيست اگر خواب نداريم
در دايره بى سببى نقطه محويم
هرگز خبر از عالم اسباب نداريم
آيينه ما گرد تعلق نپذيرد
ما چشم به خاکستر سنجاب نداريم
گرگان به سمورند نهان تا به گريبان
ما بى دهنان طالع سنجاب نداريم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید