شماره ٤٣٨: چيست دانى عشقبازي، بى سخن گويا شدن

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
چيست دانى عشقبازي، بى سخن گويا شدن
چشم پوشيدن ز غير حق، به حق بينا شدن
سر به جيب خود فرو بردن، برآوردن ز عرش
پاى در دامن کشيدن، آسمان پيما شدن
سنگ طفلان لوح خاک خويش کردن وقت شام
صبحدم از زير سنگ کودکان پيدا شدن
با دد و دام جهان مانند مجنون ساختن
صاف با خلق جهان چون سينه صحرا شدن
با دد و دام جهان مانند مجنون ساختن
صاف با خلق جهان چون سينه صحرا شدن
با کمال آشنايي، زيستن بيگانه وار
در ميان جمع از همصحبتان تنها شدن
زين بيابان مى برم خود را برون چون گردباد
بيش ازين نتوان غبار خاطر صحرا شدن
عاشقان را تا فنا از شادى و غم چاره نيست
سيل را پست و بلندى هست تا دريا شدن
شاهباز طبع ملا بال هر جا وا کند
فکر صائب را علاجى نيست جز عنقا شدن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید