شماره ٤٤٢: چون سياهى شد ز مو هشيار مى بايد شدن

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
چون سياهى شد ز مو هشيار مى بايد شدن
صبح چون روشن شود بيدار مى بايد شدن
عمرها کار تو با گفتار بى کردار بود
بعد ازين کردار بى گفتار مى بايد شدن
برنخيزد هر که در قيد تن آسانى فتاد
صد بيابان دو ازين ديوار مى بايد شدن
گوهر آسودگى در حلقه تسبيح نيست
در کمند وحدت زنار مى بايد شدن
تا شوى چشم و چراغ عالمى چون آفتاب
خاکمال کوچه و بازار مى بايد شدن
چشم ها از شبنم گل وام مى بايد گرفت
واله آن آتشين رخسار مى بايد شدن
تا نگردى فانى از ميخانه پا بيرون منه
زين مکان بى جبه و دستار مى بايد شدن
چون زمين يک جا ستادن مى کند دل را سياه
همچو مه گرد جهان سيار مى بايد شدن
اى که چون گل خنده بر اوضاع عالم مى زنى
مستعد گوشمال خار مى بايد شدن
همچو صائب صحت جاويد اگر دارى طمع
خسته آن نرگس بيمار مى بايد شدن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید