شماره ٤٤٧: از سرانجام سفر غافل نمى بايد شدن

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
از سرانجام سفر غافل نمى بايد شدن
دل نهاد عمر مستعجل نمى بايد شدن
در طريق شوق مى بايد گذشت از برق و باد
همسفر با مردم کاهل نمى بايد شدن
عرض ره بر طول افزودن طريق عقل نيست
همچو مستان هر طرف مايل نمى بايد شدن
تا به دريا مى توان دست و بغل رفتن چو موج
خشک بر يک جاى چون ساحل نمى بايد شدن
کشتى نوح است صاحبدل درين درياى خون
در شکست هيچ صاحبدل نمى بايد شدن
ناخنى تا هست در کف آه درد آلود را
دلگران از عقده مشکل نمى بايد شدن
گوهرى جز عقده دل نيست در بحر سراب
طالب دنياى بى حاصل نمى بايد شدن
در نگارستان وحدت هر غبارى محملى است
همچو مجنون محو يک محمل نمى بايد شدن
نيست غير از خوردن دل روزى ماه تمام
مرد دل خوردن نه اي، کامل نمى بايد شدن
دعوى آزادگى بر طاق مى بايد گذاشت
چون صنوبر زير بار دل نمى بايد شدن
نشأه اين باده مغز هوشمندى مى خورد
از شراب عجب لايعقل نمى بايد شدن
شکر خودکامى به ناکامان مدارا کردن است
غافل از ناکامى سايل نمى بايد شدن
شمع را هنگامه آرايى به کشتن داده است
گرم در آرايش محفل نمى بايد شدن
حسن معنى ليلى و الفاظ رنگين محمل است
پيش ليلى واله محمل نمى بايد شدن
ملک دل را ياد مردم لشکر بيگانه است
صائب از ياد خدا غافل نمى بايد شدن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید