شماره ٤٦٠: با توانايى به اهل فقر استغنا مزن

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
با توانايى به اهل فقر استغنا مزن
عاجزان را دستگيرى کن، به دولت پا مزن
با قضاى آسمانى چاره جز تسليم نيست
در محيط بيکران زنهار دست و پا مزن
جز در دل نيست اميد گشاد از هيچ در
مى توان بر سينه زد تا سنگ، بر درها مزن
با قد خم نيست لايق حلقه هر در شدن
زينهار اين حلقه را جز بر در دلها مزن
تا برآيد از گريبانت به يکدم آفتاب
دست خود چون صبح جز بر دامن شبها مزن
گر طمع دارى که گردد سينه ات کان گهر
تيغ اگر چون کوه بارد بر سرت، سر وا مزن
تا نسازى جمع دل از فکر زاد آخرت
پشت پا چون سالکان خام بر دنيا مزن
از در پوشيده برگردند مهمانان غيب
بخيه از خواب گران بر ديده بينا مزن
عالمى را از نفس چون مى توانى داد جان
مهر خاموشى به لب در مهد چون عيسى مزن
تا نگيرد خوشه اشک ندامت دامنت
دست بر هر شاخ همچو تاک بى پروا مزن
بر سيه چشمان مگردان سرخ صائب چشم خويش
کاسه در خون جگر چون لاله حمرا مزن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید