شماره ٤٦٨: زلف مشکين را ز صبح عارض خود دور کن

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
زلف مشکين را ز صبح عارض خود دور کن
چون چراغ روز، گل را در نظر بى نور کن
سرنوشت عشق از پيشانى من روشن است
چون توان با آب گفتن عکس را مستور کن؟
شعله چون برگ خزان از آه سردم رنگ باخت
فکر فانوس اى کليم از بهر شمع طور کن
خاطر آيينه وحدت غبارآلود شد
گرد هستى را به چوب دار از خود دور کن
خاکسارى جاده اى دارد ز مو باريکتر
گردن تسليم نازک چون ميان مور کن
سر چه باشد کس نبازد در ره داغ جنون؟
اين کدوى پوچ را در کار اين زنبور کن
دوش خاطر را سبک کن صائب از گرد حيات
رو به معراج فنا آنگاه چون منصور کن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید