شماره ٥١٣: بس که دارد گرد کلفت چهره احوال من

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
بس که دارد گرد کلفت چهره احوال من
روى مى مالد به خاک آيينه را تمثال من
بلبل من از حريم بيضه تا آمد برون
گل ز شبنم خيمه بيرون زد به استقبال من
نامرادى مطلب افتاده است در راه طلب
ورنه مطلب پاکشان مى آيد از دنبال من
ديده ام در بى پر و بالى گشاد خويش را
ناخن پرواز نگشايد گره از بال من
گر چه ساغر در خو مجلس به دور افکنده ام
کوه را از پا درآرد رطل مالامال من
هديه اى اهل هنر را به ز عيب خويش نيست
عيبجو بيهوده افتاده است در دنبال من
يک سر مو بر تنم بى پيچ و تاب عشق نيست
مى شود آيينه صاحب جوهر از تمثال من
مى شدم صائب در اقليم سخن صاحبقران
گر نمى شد صرف تسخير بتان اقبال من



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید